معنی ثناخوان ، ثناگوی

حل جدول

ثناخوان ، ثناگوی

ستایشگر


ثناخوان، ثناگوی

ستایشگر


ثناگوی

مداح

ستایشگر

ستاینده


ثناخوان

مداح

ستایشگر


ستایشگر

ثناخوان، ثناگوی


مداح

ثناخوان

لغت نامه دهخدا

ثناخوان

ثناخوان. [ث َ خوا / خا] (نف مرکب) مدّاح:
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده ٔ شاه شمائیم و ثناخوان شما.
حافظ.
صدثنا خوان که یکتن است چو او
بزم او را دو صد ثناخوان باد.

فرهنگ فارسی هوشیار

ثناگوی

نیایش گوی سناگوی


ثناخوان

سنا خوان (صفت) مداح ستایشگر.

فرهنگ معین

ثناخوان

(~. خا) [ع - فا.] (ص فا.) مداح، ستایشگر.

فرهنگ عمید

ثناخوان

ثناگو، مدح‌کننده، مداح، ستایشگر، ستاینده، ثناگر، ثناور، ثناگستر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ثناخوان

دعاگو، ستایشگر، مداح، مدیحه‌سرا

معادل ابجد

ثناخوان ، ثناگوی

1795

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری